حیله، حیله گری، حیله بازی، (ناظم الاطباء)، مکر، فند و فریب، (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی)، مکاری، نیرنگ بازی، رجوع به روباه بازو روباه بازی کردن و روبه باز و روبه بازی کردن شود، - روباه بازی درآوردن، روباه بازی کردن، رجوع به روباه بازی کردن شود، ، فقر یا ضعف نمودن به دروغ، تماوت و تمارض
حیله، حیله گری، حیله بازی، (ناظم الاطباء)، مکر، فند و فریب، (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی)، مکاری، نیرنگ بازی، رجوع به روباه بازو روباه بازی کردن و روبه باز و روبه بازی کردن شود، - روباه بازی درآوردن، روباه بازی کردن، رجوع به روباه بازی کردن شود، ، فقر یا ضعف نمودن به دروغ، تماوت و تمارض
کنایه از مکر و فریب و دغل بازی. (آنندراج). روباه بازی. رجوع به روباه بازی شود: این سگ صفتان کنند ای آهوچشم ناگاه ترا صید ز روبه بازی. سرخسی. شیر فلک را برد به روبه بازی آنکه توباشی ورا مربی و حامی. سوزنی. چو روباهان و خرگوشان منه گوش به روبه بازی این خواب خرگوش. نظامی. رو تو روبه بازی خرگوش بین مکر و شیراندازی خرگوش بین. مولوی
کنایه از مکر و فریب و دغل بازی. (آنندراج). روباه بازی. رجوع به روباه بازی شود: این سگ صفتان کنند ای آهوچشم ناگاه ترا صید ز روبه بازی. سرخسی. شیر فلک را برد به روبه بازی آنکه توباشی ورا مربی و حامی. سوزنی. چو روباهان و خرگوشان منه گوش به روبه بازی این خواب خرگوش. نظامی. رو تو روبه بازی خرگوش بین مکر و شیراندازی خرگوش بین. مولوی
کنایه است از محیل و مکار، (آنندراج)، حیله گر، نیرنگ باز، افسونگر، روبه باز: کی ز آه و اشک مظلومان دلش آید به رحم گرگ بالان دیده باشد ظالم و روباه باز، مخلص کاشی (از آنندراج)، و رجوع به روبه باز و روباه بازی شود
کنایه است از محیل و مکار، (آنندراج)، حیله گر، نیرنگ باز، افسونگر، روبه باز: کی ز آه و اشک مظلومان دلش آید به رحم گرگ بالان دیده باشد ظالم و روباه باز، مخلص کاشی (از آنندراج)، و رجوع به روبه باز و روباه بازی شود
روباه باز. حیله گر. مکار. نیرنگ باز. در افعال و رفتار وصفت و طبیعت چون روباه محیل و فریبنده: به غمزه عقل گدازی به چنگ چنگ نوازی به وعده روبه بازی به عشوه شیرشکاری. ابوالفرج رونی. شد شکار چشم روبه باز پردستان تو صد هزاران جان شیرین شکاری ای پسر. سنایی. ترسم این پیر گرگ روبه باز گرگی و روبهی کند آغاز. نظامی
روباه باز. حیله گر. مکار. نیرنگ باز. در افعال و رفتار وصفت و طبیعت چون روباه محیل و فریبنده: به غمزه عقل گدازی به چنگ چنگ نوازی به وعده روبه بازی به عشوه شیرشکاری. ابوالفرج رونی. شد شکار چشم روبه باز پردستان تو صد هزاران جان شیرین شکاری ای پسر. سنایی. ترسم این پیر گرگ روبه باز گرگی و روبهی کند آغاز. نظامی
حیله گری کردن. چون روباه مکر و فریب و فسون بکار بردن. نیرنگ بازی کردن. دیصان. (تاج المصادر بیهقی) : مکن روباه بازی شیرمردا خموشی پیشه کن کاین ره عیان است. عطار. و رجوع به روباه باز و روباه بازی و روبه بازی کردن شود
حیله گری کردن. چون روباه مکر و فریب و فسون بکار بردن. نیرنگ بازی کردن. دیصان. (تاج المصادر بیهقی) : مکن روباه بازی شیرمردا خموشی پیشه کن کاین ره عیان است. عطار. و رجوع به روباه باز و روباه بازی و روبه بازی کردن شود